به چشمی که سهمش دل آزاری است
به اشکِ پُر از بغض درماندگی
به دردی که آغاز بیماری است
من آن بغض مردود راهم ولی
لبم زیر دندان پی زاری است
ترک خورده غم در شبستانِ من
نصیحت کجا رنگِ دلداری است
کسی امشب از من نگیرد سراغ
ز چشمانِ من خونِ دل جاری است
تن دفترم از کنایه کبود
همانندِ زخمی که بس کاری است
بیا پر کنم از هوای غزل
غزل های من حرفِ تکراری است
#زهراقاهری
کلاغ...برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 19:12
در کوچه هایش یک نفر پر اضطراب است
نبضش به تندی میزند ناکوک و مبهم
چشمش اسیر واژه های یک سراب است
گرگ هوس آلوده ای از پشت دیوار
اورا طلب می سازد و او مستِ خواب است
در جیغ های ساکتش میگوید آن زن
این شهر با نامردمی هایش خراب است
می خندد و می گوید او با چشم گریان
هر آرزو اینجا فقط نقشی بر آب است
نقشی به رنگ گل اگه میروید اینجا
نقش فریبی مانده در پشت نقاب است
#زهراقاهری
کلاغ...برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 19:12
برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 19:12
برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 154 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 19:12